دانلود آهنگ شهرام ناظری به نام رها
ندارد پای عشق او
ندارد پای عشق او دل بیدست و بیپایم
آی که روز و شب چو مجنونم
سر زنجیر میخواید
دل… یاریا… ای… آی…
میان و خونم و ترسم میان و خونم و ترسم
که گر آید خیال او
آی ز بی خویشی آی ز بی خویشی
خیالش را به خون دل بیارایم
خیالش را به خون دل بیارایم
ای هی… هه ه ه…
آخ… یار… ای … وای
همی گردد دل پاره دل پاره دل پاره
آی همه شب همچو استاره شده خواب من آواره
آی شده خواب من آواره ز سحر یار خود را
آآآآخ…ه ه ه…دوووست یار یار یار
رها کن رها کن
رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از آتش
رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از آتش
در آن آتش در آن آتش
چو خورشیدی جهانی را بیارایم ای…
در آن آتش چو خورشیدی جهانی را بیارایم
بیارایم
رها کن تا که چون ماهی گدازان غمش باشم
که تا چون مه نکاهم من چو مه زان پس نیفزایم
شعر رو کاملا اشتباه تایپ کردید
خیالش را به خون دل بیالایم درسته
چو مجنون سر زنجیر میخوایم درسته
شده خواب من آواره ز سحر یار خودرایم