دانلود آهنگ شهرام ناظری به نام روایت
در مزار آباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمی آید به گوش
دردمندان، بی خروش و بی فغان
خشم ناکان، بی فغان و بی خروش
آب ها از آسیا افتاده است
دارها بر چیده، خونها شسته اند
جای رنج و خشم و عصیان بوته ها
پُشک بُن های پلیدی رسته اند
خانه خالی بود و خان بی آب و نان
و آنچه بود آش دهن سوزی نبود
این شب از تاری شبی بس هولناک
لیک پشت تپه هم روزی نبود
نغمه نیستم که به خوانی
قصه نیستم که به گویی
من درد مشترکم مرا فریاد کن